معنی سیاه و سفید

لغت نامه دهخدا

سیاه سفید

سیاه سفید. [سیا س َ / س ِ] (ص مرکب) رجوع به سیاه سپید و غیاث اللغات شود.


سیاه و سفید فرق...

سیاه و سفید فرق کردن. [ه ُ س َ / س ِ ف َ ک َ دَ] (مص مرکب) کنایه از سواد داشتن یعنی مصحف کتاب خواندن. (از برهان). کنایه از ملکه ٔ خواندن و امتیاز در هر چیز بهم رسانیدن. (آنندراج).

فارسی به انگلیسی

سیاه‌ و سفید

Black-And-White, Pied, Pinto

فارسی به عربی

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ معین

سفید

آن چه که به رنگ برف یا شیر باشد، ابیض. مق. سیاه. اسود، (کن.) ظاهر، نمایان. سفید و اسپید و سپی نیز گویند. [خوانش: (س یا سَ) [په.] (ص.) = سپید: ]

معادل ابجد

سیاه و سفید

236

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری